من و خدا یی که ندیدم و می پرستمش

هر چی رو می خونی جدی نگیر ... اما شاید واقعیت باشه ... اما کفر نیست

من و خدا یی که ندیدم و می پرستمش

هر چی رو می خونی جدی نگیر ... اما شاید واقعیت باشه ... اما کفر نیست

خدایا ..........

گر حال تو همچون من آزرده خراب است  ........

گر خواهش دلهای من و تو بی حساب است .....

ای وای به حال هر دوی ما ....

 

فکر می کنم تو یه بن بست گیر کردی که ابی هم به تو گیر داده .... بدتر از من هم گیر داده .... اون که اصلا میخواد خدا بشه ....

ولی خودمونیم اون هم حق داره ....

آخه مگه تو بقول ننه بزرگ ما چوپاره ای که هیچ کاری نمی کنی ....

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد